مقصود از نااهل، فرومایگان و تازه به نعمت رسیدههاى بىریشهاند… این سخن باعث جذب دو فضیلت قناعت و بلند همّتى است. (همان منبع)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛
وحاجت در« فَوْتُٱلْحَاجَه»مجاز است به علاقه کلیت.زیراحاجت یک مفهوم کلی و اسم جنس است وبرتمام نیازهای مادی و معنوی بشردلالت دارد. (همان منبع : ۱۲۳-۱۱۱)
ب.استعاره؛
(فَوْتُ ٱلْحَاجَه):استعاره تصریحیه تبعیه است بدین صورت که حرمان وناکامی دررسیدن به خواسته و نیازهای ضروری به فوت تشبیه شده وحاجت رابه عنوان قرینه ذکرکرده است ( همان منبع)
۴-۰۲۴نهج البلاغه-حکمت ۶۸
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: ألعَفَافُ زِینَهُ[۴۳] ٱلْفَقْرِ وَ ٱلشُّکْرُ زِینَهُ ٱلْغِنَى*
و درود خدا بر او، فرمود: عفّت ورزیدن زینت فقر، و شکرگزارى زینت بىنیازى است.
موضوع: ره آورد عفّت و شکرگزارى(اخلاقى، اجتماعى)
..و فقیر اگر شهوت خود را به وسیله عقل از خواستهاى طبیعى خود، باز دارد، نفسش با فضیلت وپاکدامنى کمال مىیابد و تهىدستىاش را در انظار اهل بینش به فضیلت خود آراسته مىگرداند و اگر خواستههاى خود را به حال خود یله و رها گذارد او را به زشتیها وامىدارد، و به حرص و آز و بخل و حسد و دریوزگى مىکشاند و بدان وسیله زشتترین چهره را به خود خواهد گرفت. (بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/ ۴۶۴)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
ألعَفَافُ به زینت فقرو ٱلشُّکْرُ به زینت غنی تشبیه شده است. نوع تشبیه مفروق ومفرد مطلق عقلی به مفرد مقیدحسی است.
باتوجه به حذف وجه شبه وادات نیزنوع تشبیه بلیغ وبه عبارتی مجمل و موکّداست. (احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
ج. قرآن مجید الگویى در این زمینه براى همه انسانها بیان کرده، مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ، «اى کسانى که ایمان آوردهاید روزىهاى پاکیزهاى را که خداوند براى شما حلال کرده، بر خود حرام نکنید (و از آنها بهره بگیرید) ولى از حد تجاوز ننمایید که خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد». این معنى در احادیث اسلامى نیز بازتاب وسیعى دارد…(مکارم شیرازی ؛۱۳۷۹: ۲/۵۰۹)
۴-۰۲۵نهج البلاغه-حکمت۸۹
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ*
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که میان خود و خدا اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسى که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنیاى او را اصلاح خواهد کرد، و کسى که از درون جان واعظى دارد، خدا را بر او حافظى است.
موضوع:راه اصلاح دنیا و آخرت(اخلاقی ،تربیتی ،اجتماعی)
اصلاح ما بین خود و خدا به وسیله تقواست که باعث خوشنودى خدا مىگردد، و چون از جمله آثار تقوا اصلاح قواى شهوت و غضب، که اساس فساد در میان مردمند، و نیز پایبندى به اعتدال در مورد این قوا مىباشد، بنا بر این اصلاح ما بین او و مردم نیز وابسته به اصلاح همان قواست.(بحرانی ؛۱۳۷۳ :۵)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف. استعاره؛
واژه های (وَاعِظٌ وحَافِظٌ)استعاره مصرّحه تبعیه است.زیرادراولی(واعظ)گویی عامل واسباب خیرخواهی به پیری مهربان تشبیه شده است وهمینطوراست درموردواژه حافظ که به عنوان قرینه ولازمه مشبه به(نیروی نگهدارنده وحفاظت کننده)که ازجانب خدای تعالی است.
ب.کنایه؛
عبارت (مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ …)کنایه است،به صورت إیمایعنی؛ بدون اصلاح رابطه باخدا« بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ »رابطه انسان بادیگران « مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ »اصلاح نخواهدشد.(مکنی عنه)
وهمینطوراست عبارت« مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ … »کنایه ایماءاست،بدین معنی ساماندهی اموردنیابدون اصلاح شئون آخرت میسر نمی شود(مکنی عنه)
وهمینطور است وجه بیانی درعبارت« مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ … »کنایه تعریض ازاین حقیقت است که توفیق الهی ونگاهبانی او شامل کسانی است که ازدرون خودقوه نگهدارنده و خیرخواهی داشته باشند(احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
۴-۰۲۶ نهج البلاغه حکمت ۹۳
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: ﻻ یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ[۴۴] لأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلأّ وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ[۴۵] عَلَى فِتْنَهٍ وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ ٱلْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ مَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ سُبْحَانَهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالأَمْوَالِ وَ الأوْلَادِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطُ[۴۶] لِرِزْقِهِ وَ ٱلرَّاضِی بِقِسْمِه وَ إِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ ٱلْأَفْعَالُ ٱلَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ ٱلثَّوَابُ وَ ٱلْعِقَابُ لأنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ ٱلذُّکُورَ وَ یَکْرَهُ ٱلْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ ٱلْمَالِ[۴۷] وَ یَکْرَهُ انْثِلَامَ[۴۸] ٱلْحَالِ*
و درود خدا بر او، فرمود: فردى از شما نگوید: خدایا از فتنه به تو پناه مىبرم، زیرا کسى نیست که در فتنهاى نباشد، لکن آن که مىخواهد به خدا پناه برد، از آزمایشهاى گمراه کننده پناه ببرد، همانا خداى سبحان مىفرماید: «بدانید که اموال و فرزندان شما فتنه شمایند» معنى این آیه آن است که خدا انسانها را با اموال و فرزندانشان مىآزماید، تا آن کس که از روزى خود ناخشنود، و آن که خرسند است، شناخته شوند، گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاهتر است، تا کردارى که استحقاق پاداش یا کیفر دارد آشکار نماید، چه آن که بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمىپسندند، و بعضى دیگر فراوانى اموال را دوست دارند و از کاهش سرمایه نگرانند.
موضوع: فلسفه آزمایشها (اخلاقى، اجتماعى)
…هر کس بگوید خدایا من به تو از فتنه پناه مىبرم و منظورش گمراهى و بلا و سوختن در آتش باشد جایز است، ولى اگر منظور امتحان و سنجش باشد جایز نیست که خداوند متعال بر مصلحت داناتر است…(ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۳۰۸)
وجوه بیانی و سیمای حکمت؛
الف. موارد مجاز ؛
« ﻻ یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ»این قسمت از کلمه مجاز مرسل مرکب است زیرا هدف ازآن درواقع نهی از گفتن این جمله« إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ»نیست بلکه معنای مجازی آن که شناسایی مصادیق فتنه ومراقبت برگرفتارنشدن درفتنه هاست مورد نظر می باشد.به قرینه ادامه عبارت« مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ»
و مقصود از این سخن آنست که خدا بوسیله دارائیها و فرزندها مردم را مىآزماید تا روشن شود چه کسی نسبت بدانچه خدا به او روزی کرده است خشمگین و نگرانست، و چه کسی به قسمت خدا خشنود و دلگرم است، و اگر چه خداوند سبحان داناتر است به هر کسی از خود او، ولى این آزمایش برای آنست که همه آن کارهائى که بسبب آنها مردم سزاوار ثواب و یا شکنجه و عقاب مىشود پدیدار شوند… (خوئی ،۱۲۹۱ه-ق:۱/۳۶۲)
ب. موارد استعاره؛
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |