و درود خدا بر او، فرمود: رعایت حق کسى که او حقش را محترم نمىشمارد نوعى بردگى است.
موضوع: روش بر خورد با متجاوزان(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)
توجه به حقوق دیگران در حوزه فردی و اجتماعی وبه ویژه حقوق دوستان ،دراین کلمه مورد تاکید حضرت علی (ع) قرار گرفته است. (همان منبع؛ ۳۸۶)
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت
کنایه؛
عَبّدَهُ با تشدید یعنى او را به بندگى گرفت و معنى آن همان استعباد است و این سخن ستایش کسى است که حق او داده نشده است، یعنى کسى که نسبت به کسى که حق او را نداده است، حق را به جا مىآورد او را به بندگى خود در آورده که بدون چشم داشت و فقط براى عرضه نعمت بر او چنین کرده است. شاعرى در نقیض و عکس این حالت خطاب به دوستى چنین سروده است: «… یقین داشته باش که من براى تو حقى نمىبینم مگر اینکه تو براى من حقى ببینى، و اگر دست تو براى من یک تیر فراهم آورد، من هزار تیر فراهم مىسازم.» ( بحرانی؛ ۱۳۷۳ : ۵)
بنابراین عبارت کنایه تعریض است یعنی ستایش کسی که بدون چشم داشت و فقط براى عرضه نعمت بر او چنین کرده است.(مکنی عنه) (ثروتیان؛۱۰۵:۱۳۷۸)
۴-۰۳۹ نهج البلاغه-حکمت ۱۶۶
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:لا یُعَابُ ٱلْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَه*
و درود خدا بر او، فرمود: مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مىگیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقّش نیست بگیرد.
موضوع: پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران (اخلاقی، اجتماعى)
ازدیدگاه حضرت علی (ع) مسلمانان باید نسبت به حق و حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی داشته باشند.وبه گونه ای تربیت شوندکه به بهانه ایفای حق خود به حقوق دیگران تجاوز ننمایند.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف. مجاز؛
بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ ؛دراین عبارت حق رابه کاربرده به جای مطالبه وأخذحق(گرفتن حق)بنابراین حق مجازمفرد مرسل است ازاخذومطالبه حق به علاقه کلیت و تاخیررا به عنوان قرینه ذکرفرموده است زیرا تاخیرمی تواند ازویژ گی های گرفتن باشد نه خودحق.(همان منبع)
شاید امیر المؤمنین (ع) این سخن را در پاسخ کسى فرموده که از آن حضرت پرسیده است چرا در مطالبه حق امامت خویش تأخیر کردى و ناچار باید در این سخن چیزى نهفته باشد(کنایه تعریض)، بنابر این باید جمله دیگرى در این سخن نهفته باشد، زیرا مىتوان به آن حضرت گفت که اگر امامت فقط حق خودت بود و ارتباطى براى دیگران نداشت، جایز بود آن را به تأخیر بیندازى، مثل اینکه طلبى از زید داشته باشى که چون فقط حق خودت هست مىتوانى مطالبهاش را به تأخیر افکنى، ولى در موضوعى که مورد نیاز مبرم همه مکلّفان است، حق خودت به تنهایى نیست، زیرا مصالح عموم مسلمانان بستگى به امامت تو داشته است نه امامت دیگران، بنابر این به تأخیر انداختن مصلحت دیگران جایز نیست. مىبینید که در این صورت جمله دیگرى هم باید در این سخن مضمر باشد و تقدیر این جمله چنین است که مرد در تأخیر مطالبه حق خود در صورتى که مانعى وجود داشته باشد، سرزنش نمىشود و در این صورت معنى جمله به اعتقاد هر دو گروه درست مىشود، زیرا در صورت وجود مانع جایز خواهد بود که طلب حق خویش را به تأخیر افکند.
( ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۳۸۸)
۴-۰۴۰نهج البلاغه -حکمت ۱۷۱
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: کَم مِنْ أَکْلَهٍ[۸۷] مَنَعَتْ أَکَلاتٍ *
و درود خدا بر او، فرمود: بسا لقمهاى گلوگیر(کنایه ازلقمه ناشایست) که از لقمههاى فراوانى محروم مىکند.
موضوع ره آورد شوم حرام خوارى(اخلاقى، اجتماعى)
حضرت (ع) دراین حکمت به صورت کنایه وتمثیل بیان می فرماید،که انسان قبل از اقدام به انجام هرکاری باید با دقت به نتیجه و پیامدآن توجه نمایدومراقبت کندمبادابه خاطرلذتی زودگذر و یا منفعتی ناچیزامورمهمتری را ازدست بده و مانندکاسبی آگاه قبل از هرکاری حساب سودوزیان آن رابکند.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.تشبیه؛
این عبارت به منزله ضرب المثل است، براى کسى که خودکارى مىکند که باعث محرومیتش از خیراتى مىشود که ازآن برخوردار بوده است. اصل مطلب از این قرار است همان طور که شخص شکم خود را از غذا پر مىکند و دچار سوء هاضمه مىشود و بیمار مىگردد و در نتیجه نیازمند پرهیز و خوددارى از غذا مىشود. همچنین است حال آن کسى که با پادشاهى معاشرت دارد، و در خوشى با او شریک است، سرانجام این خود باعث دورى از وى و نابودى سعادتش مىگردد.( بحرانی؛ ۱۳۷۳ : ۵/۵۶۹)
بنابراین عبارت فوق ازنوع تشبیه تمثیل است که درآن مشبه هرفردی که منافع کلی و مهم امری را بخاطریک منفعت جزئی و زود گذرازدست می دهد.مشبه به کسی که باپادشاهی معاشرت نمایدودرخوشی و لذائذی چندبااوشریک گرددواز ان جاکه پادشاه و حکومت درمعرض تهدید و خطراست با وقوع خطر و تزلزل تاج و تخت ناگزیرگرفتارسختی ها و محرومیت هایی نیز خواهدشد. (ثروتیان؛۱۰۵:۱۳۷۸)
۴-۰۴۱نهج البلاغه ،حکمت ۱۷۳
*وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ*
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد
موضوع: ارزش مشورتها(اخلاقى، اجتماعى)
از آن جا که علم بشر محدود وآگاهی اونسبت به مصالح و مفاسدکارهاناقص است حضرت علی (ع)دراین حکمت شریف اهمیت مشورت کردن رامورد تاکید قرارداده است.آن را به عنوان یکی ازابزارهای مهم تصمیم گیری معرفی می نماید وانسان راازتصمیم گیری های فردی و یک جانبه برحذرمی دارد.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت
الف.استعاره؛
«وجوه» در مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ ..استعاره مکنیه است گویی درآن صادرشدن آراءبه ورودمسافران تشبیه شده است ومشبه به(مسافر)حذف وبجای آن وجوه (مشبه یامستعارله) بالوازم مشبه به یعنی«استقبلَ»به عنوان قرینه واستعاره تخییلیه ذکرشده است.صورت حاصله از این استعاره شخصیتهای برجسته آراء و اندیشه است که از مسافرت بازمی گردندوافرادی مشتاقانه از آن ها استقبال می کند( احمدنژاد؛۱۳۸۵: ۶۶)
عنوان اندیشه براظهارنظرفقط زمانی صحیح است که ازشخص خبره درموضوع مربوط به او مستندبه دلیل و جهت علمی باشد ، پس هرگاه آراءمیان اهل فن ،مختلف باشد مثل فقهاء و…لازم است هریک از صاحب نظران بردلیلی تکیه نمایندکه اگرکسی دلایل آن ها رامرورکندوبه جنبه های مختلف نظراتشان توجه کندبااندیشه ورزی و دقت نظرجایگاه های خطاراتشخیص می دهدوازمیان آن ها رای صواب رااستخراج می کند (کمره ای ؛۱۳۵۶: ۲۱/۲۵۱)
ب.کنایه؛
مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ…..کنایه ی تعریض است وهدف ازتقریرآن وادار ساختن به مشورت با دیگران و اندیشیدن در باره اصلاح کارها مقدّم بر انجام آنهاست( ابن ابی الحدید؛۱۳۷۹-۱۳۶۸: ۷/ ۳۹۷)
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت fumi.ir مراجعه نمایید. |